فضایل بدنى
گونه دوم از فضیلتهاى امیر المؤمنین، برتریهاى بدنى اوست و آنها را در دو مطلب بیان مىکنیم:
1. عبادت
: تردیدى نیست که او عابدترین مردم بود. مسلمین، نماز شب و دعاهاى وارده
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 257
و مناجات در ساعات مبارک و مکانهاى مقدس را از او آموختند. «1» امام در عبادت به پایگاهى رسید که در هنگام نماز تیر را از پایش بیرون کشیدند و در نیافت. زیرا به غیر خدا مطلقا نظر نداشت. «2» امام زین العابدین علیه السّلام در روز و شب هزار رکعت نماز مىگزارد و دفتر عبادات على علیه السّلام را مىنگریست و آن را چون افسردهاى از دست مىافکند که «ما کجا و عبادت على علیه السّلام کجا؟!» «3» امام کاظم علیه السّلام مىفرماید: «گفتار خداوند بزرگ: آنان را بینى که رکوع مىکنند، به سجده مىآیند و جویاى فضل و خشنودى خدا هستند. نشانشان اثر سجدهاى است که بر چهره آنهاست.» «4»؛ در حق امیر المؤمنین نازل شده است. «5» روزى در صفین مىجنگید و میان دو سپاه به خورشید نگران بود. ابن عباس عرض کرد: اکنون گاه نماز نیست که ما را مهمى دیگر است. على علیه السّلام فرمود: «چرا با آنها پیکار مىکنیم؟ تنها از آن رو که نماز بپا دارند» «6» امیر المؤمنین حق عبادت خدا را بجاى آورد زیرا فرمود: «من تو را از هراس آتش یا دوستدارى بهشت عبادت نمىکنم بلکه از آن جهت عبادت مىکنم که تو را شایسته پرستش یافتم.» «7»
2. جهاد
: بنیان دین و ستونهاى آن به شمشیر سرور ما امیر المؤمنین استوار گشت
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 258
و فرشتگان از نبرد و سختگیرى او بر کافران به شگفت آمدند. «1» در جنگ بدر که آزمون سختى براى مسلمین بود و نخستین جنگ تاریخ اسلام به شمار مىآمد، سران قریش به دست او کشته شدند. کسانى چون ولید بن عتبه و عاص بن سعید که هماورد طلبیدند و مسلمانان از آنها پرهیز کردند و شخصى چون نوفل بن خویلد که پیش از هجرت، ابو بکر و طلحه را به طناب مىبست و شکنجه مىکرد. «2» هنگامى که پیامبر او را در جنگ دید دعا کرد که خدایا شر نوفل را بگردان. پس از کشته شدن نوفل بدست امیر المؤمنین رسول خدا فرمود: سپاس خدایى را که دعاى مرا در باره نوفل مستجاب کرد. «3» حضرت على در آن پیکار پیوسته کافران را یکى پس از دیگرى به قتل رساند به گونهاى که نیمى از کشتگان آنها که هفتاد نفر بودند به دست او صورت بست و بقیه سپاه اسلام و سه هزار فرشته نشاندار، نیم دیگر را به قتل آوردند. «4» در جنگ احد، مسلمانان از میدان گریختند و رسول خدا هدف سنگ و شمشیر و نیزه قرار گرفت و بیهوش شد. امیر المؤمنین پیوسته به تنهایى از او دفاع مىکرد.
پیامبر دیده گشود و پرسید: مسلمانان چه کردند؟ على گفت، پیمان شکستند و گریختند. پیامبر فرمود: آسیب این قوم را از من بگردان و على صفوف آنها را مىشکافت. فریادى در مدینه پیچید که پیامبر خدا کشته شد و مسلمانان قالب تهى کردند. جبرئیل فرود آمد و ندا داد. «شمشیرى چون ذو الفقار نیست و دلیرى چون
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 259
على» و به پیامبر عرض کرد: اى پیامبر خدا فرشتگان از ایثار على نسبت به تو به شگفت آمدند. پیامبر فرمود: چرا چنین نباشد که او از من است و من از اویم. پایدارى على برخى از جنگجویان مسلمان را به میدان باز گرداند و عثمان پس از سه روز بازگشت. پیامبر به او گفت: تا کجا گریختى! «1» در جنگ خندق، مشرکان مدینه را محاصره کردند همان گونه که خدا فرموده است: «آنگاه که از سمت بالا و سمت پایین بر شما تاختند.» «2» مشرکان هماورد خواستند و جز على کسى به میدان نرفت و عمرو بن عبد ود بدست او کشته شد. ربیعه السعد مىگوید: نزد حذیفه بن الیمان رفتم و گفتم: اى ابا عبد اللَّه ما در باره على و مقامات و فضایل او سخن مىگوییم. اهل بصره مىگویند: شما در باره على گزاف مىگویید. آیا در این باب سخنى مىآورى؟ حذیفه پاسخ داد: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، اگر همه اعمال امت محمّد از روز بعثت تا قیامت را در یک کفه ترازو جاى دهند و عمل على را در کفه دیگر، اعمال على بر کردار ایشان سنگینى خواهد کرد» ربیعه گفت: این باور نکردنى است. حذیفه گفت: «اى فرومایه! چگونه باور نکردنى است؟ ابو بکر و عمر و حذیفه و همه یاران پیامبر در هنگامى که عمرو بن عبد ودّ مبارز مىخواست کجا بودند؟ همه از نبرد با او سر پیچیدند جز على. او بود که با عمرو جنگید و او را کشت. سوگند به آنکه زندگیم در کف اوست، عمل آن روز على از اعمال همه یاران پیامبر و امت او تا قیامت، فزونتر است.» «3» در نبرد احزاب جمعى از مشرکان به دست على کشته شدند «4» و در جنگ
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 260
«بنى المصطلق» امیر المؤمنین مالک و پسر او را به قتل رساند و جویریه دختر حارث را اسیر کرد که پیامبر با او ازدواج نمود. «1» در پیکار «خیبر»، على پیروز میدان بود. مرحب را کشت و سپاه یهود به مرگ او گریختند و دروازه دژ را بستند. امام دروازه را از جاى کند و آن را بر خندق افکند تا مسلمانان گذشتند و قلعه را گشودند و غنیمتها ستدند. هفتاد مرد از جنباندن و برگرفتن درب ناتوان بودند و او- سلام بر او باد- گفت: «به خدا سوگند دروازه خیبر را نه به نیروى تن که به توان یزدانى برکندم» «2» در جنگ «فتح» امیر المؤمنین حویرث بن نقیذ بن وهب بن عبد بن قصى را که آزار دهنده پیامبر و قاتل گروهى بود، به هلاکت رساند و پیروز گشت. «3» در جنگ «حنین» پیامبر در حمایت سپاه فراوانى قرار داشت و جنگجویان مسلمان ده هزار نفر بودند. ابو بکر با دیدن آنها گفت: در این نبرد ما از گروه اندکى شکست نخواهیم خورد. در آن جنگ همه مسلمانان گریختند و پیامبر با نه تن از بنى هاشم بر جا ماند. خداوند این آیه را نازل کرد: «و بازگشتید و به دشمن پشت کردید. آنگاه خدا آرامش خویش را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد.» «4» مراد از مؤمنان، على و کسانى است که با او پایدارى کردند. على در برابر پیامبر شمشیر مىزد، عباس و فضل از راست و چپ مىجنگیدند، ابو سفیان بن حارث زین اسب پیامبر را نگهداشته بود، نوفل و ربیعه فرزندان حارث و عبد اللَّه بن زبیر بن عبد المطلب و عتبه
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 261
و معتب فرزندان ابو لهب، پشت سر پیامبر بودند. امیر المؤمنین فرمانده سپاه دشمن و گروه فراوانى از جنگاوران را به قتل رساند، مشرکان گریختند و جمعى به دست مسلمانان اسیر گشتند. «1» امیر المؤمنین در همه جنگها و نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین حضور داشت. «2» ابو بکر انبارى در امالى خود روایت کرده است: «على علیه السّلام با عمر در مسجد نشسته بود و مردم نزد آنها حضور داشتند شخصى برخاست و در ستایش عمر مبالغه کرد. و سخن را به گزاف و بزرگ شمردن عمر رساند. عمر گفت: براى مردى چون این (على علیه السّلام) شایسته است که چنین افتخار کند. به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود اسلام بر پا نمىگشت و این دلیرى افزون بر صفات دیگر اوست، آگاهترین امت به قضاوت، پیشتازترین آنها به اسلام و شریفترین ایشان است.
آن مرد پرسید: اى. امیر مؤمنان پس چه چیز او را از خلیفه شدن او باز داشت؟
عمر پاسخ داد: جوان بود و دوستدار فرزندان عبد المطلب.» «3» حضرت على علیه السّلام سوره برائت را به مکه برد و پیش از آن ابو بکر به فرمان پیامبر این کار را به عهده گرفته بود که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: خدایت سلام مىرساند و مىفرماید: جز تو یا کسى از تو دیگرى نباید حامل آن سوره باشد. «4» این واقعه به تنهائى در شرف على و بلندى پایگاه او، به چندین مرتبه، بر آن کس که شایستگى ابلاغ سوره را نداشته و در این مهم به او اعتماد نمىشده، بسنده است.
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 262
این دلیرى همراه با خوردن طعام ساده و ناگوار بود. او سه روز نان گندم نمىخورد، و از نان جوى که پوست آن را نگرفته بودند استفاده مىکرد «1» کیسه جو یا گندم خویش را مهر مىکرد تا حسنین پوست جو یا گندم را نگیرند.
بسیار روزه مىگرفت و نماز مىگزارد. «2» این همه با نیروى فراوانى بود که داشت.
بدانسان که دروازه خیبر را برکند و مسلمانان از گرداندن آن عاجز شدند. «3» برتریها و مقامهاى او بیش از آن است که به شمار آید.
گونه سوم از
فضیلتهاى خارجى
1. نسب او
: هیچ کس در شرافت نسب به امیر المؤمنین نرسیده است همان گونه که خود فرمود: هیچ کس با ما خاندان پیامبر مقایسه نمىشود. «4» جاحظ که از دشمنترین آدمیان نسبت به امیر المؤمنین است مىگوید: «على در این سخن خود که هیچ کس با ما خاندان پیامبر مقایسه مىشود راست گفته است.
چگونه مىتوان کسى را با گروهى مقایسه کرد که پیامبر و دو انسان پاک چون على و فاطمه، فرزندانى چون حسن و حسین و شهیدانى چون حمزه و جعفر ذو الجناح و سرور مکیان عبد المطلب و ساقى حاجیان عباس و شکیباى بطحاء ابو طالب از ایشان است و برکت و بزرگى و هدایت در ایشان؟ انصار کسانى هستند که آنان را یارى مىدهند و مهاجران آنانى که به سوى ایشان هجرت مىکنند و با آنان هستند؛ راستگو کسى که آنها را تصدیق کند و تمیز دهنده آنکه حق و باطل را در میانشان تمیز
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 263
دهد. حوارى حوارى ایشان است و ذو الشهادتین از آن رو چنین لقب یافته که به حقّانیت آنها شهادت داده است. هر چیزى در آنها، براى آنها و از آنهاست. پیامبر خدا خاندان خود را چنین معرفى کرد: همانا من دو جانشین در میان شما بر جا مىنهم: کتاب خداوند که طنابى است از آسمان بر زمین کشیده و خاندان و اهل بیتم.
لطیف خیبر مرا آگاه ساخت که این دو از یک دیگر جدا نخواهند شد تا با من در کنار حوض دیدار کنند.» اگر خاندان پیامبر چون دیگران بودند هنگامى که عمر براى پیوند ازدواج با خاندان على علیه السّلام تقاضا داده بود، نمىگفت: از پیامبر شنیدم که مىفرمود: هر سبب و نسبى جز سبب و نسب من در قیامت گسسته خواهد شد. اما در باب على علیه السّلام اگر مىخواستیم روزگار فرخنده، مقامات بلند و فضیلتهاى والاى او را باز گوییم باید دهانى به پهناى فلک مىداشتیم. نژاده و بزرگزاده، مهتر از سپهر گردان؛ به کردار تناور، به گفتار شگفتآور، به دانش بىپایان. دریادل و گشاده زبان، خلقى نیکو چون تبار و هر خوبىاش بر دیگرى گواه «1».
2. همسر و فرزندان امیر مؤمنان
: فاطمه، سرور زنان جهان، همسر على بود. ابن عباس مىگوید: «شبى که فاطمه را به خانه على مىبردند، پیامبر در برابر فاطمه، جبرئیل و میکائیل از راست و چپ و هفتاد هزار فرشته از پشت سر فاطمه حرکت مىکردند و خداوند را تا سپیده دم تسبیح و تقدیس مىنمودند» «2» اى خردمند! بنگر که جمهور چگونه این روایات را بیان داشتند و در عین حال بر
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 264
حضرت فاطمه علیها السّلام ستم کردند، حقش را غصب نمودند، «1» پهلویش را شکستند
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 265
و کودکش را سقط کردند. «1» پس باید از پیروى این قوم پرهیز کرد که هر اعتقادى از ایشان آموخته شود، قطعا باطل است.
حسن و حسین دو فرزند امیر مؤمنان، پس از او شریفترین مردم بودند. اخطب خوارزم با اسناد به ابن مسعود روایت مىکند که پیامبر فرمود: «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند.» «2» از براء روایت شده است که پیامبر را در حالى که حسن بر دوش او بود دیدم که مىفرمود: «خدایا من او را دوست دارم تو نیز دوستش بدار.» «3» ابو هریره مىگوید: «پیامبر را دیدم که آب دهان حسن و حسین را مىمکید آن گونه که مردى خرما را مىمکد.» «4» از اسامه بن زید نقل شده است که به پیامبر گفتم: «اى رسول خدا این کودکان که بر دوش دارى کیانند؟- حسن و حسین بر دوش او بودند- پیامبر فرمود: «پسران من و پسران دخترم هستند خدایا تو مىدانى که من آنها را دوست دارم، تو نیز دوستشان بدار، و سه بار این سخن را تکرار کرد.» «5» از جابر نقل شده است که بر پیامبر وارد شدم در حالى که حسن و حسین بر پشت او بودند وى فرمود: «شتر شما شتر خوبى است و شما سوارانى نیکو هستید.» «6»
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 266
صاحب کتاب «الطلب و غایة السؤال» که مردى حنبلى است به اسناد خود از ابن عباس روایت کرده است: «نزد پیامبر بودم و او بر زانوى راست خود حسین و بر زانوى چپ پسرش ابراهیم را جاى داده بود و گاهى این و گاه آن را مىبوسید. ناگاه جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: اى محمّد خدایت سلام مىرساند و مىگوید: هر دو فرزند را برایت قرار ندادم یکى را فدیه دیگرى کن. پیامبر به پسرش ابراهیم نگاه کرد و گریست و به حسین نگریست و گریست؛ سپس گفت: مادر ابراهیم کنیز است اگر ابراهیم بمیرد جز من کسى اندوهگین نمىشود ولى مادر حسین فاطمه است و پدرش پسر عموى من؛ گوشت و خون او گوشت و خون من است و اگر بمیرد دخترم، پسر عمویم و خودم اندوهگین مىشویم و من غم را براى خود برمىگزینم و آن را به غم ایشان ترجیح مىدهم. اى جبرئیل، ابراهیم را بگیر. پیامبر ابراهیم را فداى حسین ساخت.
ابن عباس مىگوید: ابراهیم پس از سه روز مرد. پیامبر هر گاه حسین به سویش مىآمد، او را مىبوسید و بر سینه مىچسباند و دهانش را مىمکید و مىفرمود: پسرم را قربانى حسین کردم.» «1» در تفسیر گفتار خداوند بزرگ «نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین» «2» در صحیح مسلم آمده است که او گفت: «هنگامى که حسین کشته شد، آسمان بر او گریه کرد و گریه آن سرخىاش بود.» «3» در مسند احمد بن حنبل است، هر که در شهادت حسین بگرید یا قطره اشکى بریزد خداوند در بهشتش جاى دهد. «4»
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 267
در تفسیر ثعلبى به اسناد او گفته شده است: «در زمان شهادت حسین باران خون بر ما بارید.» «1» سرور ما امام زین العابدین على بن الحسین- سلام خدا بر هر دو تن باد- عابدترین و زاهدترین انسان زمان خود بود. پیاده به حج مىرفت «2» و کاروان با او حرکت مىکرد. فرزندش «باقر علیه السّلام» نیز کسى بود که پیامبر بر او سلام فرستاد. پیامبر به جابر گفت: «تو پسرم محمّد باقر را خواهى دید. او دانش را مىشکافد، هنگامى که او را دیدى سلام مرا به وى برسان.» «3» «صادق» نیز دانشمندترین و زاهدترین انسان روزگار خود بود و از غیب خبر مىداد.
او را بدان جهت «راستگو و صادق» نامیدند که هر خبرى مىداد، واقع مىگشت. «4» «کاظم» «5»، «رضا» «6»، «جواد» «7»، «هادى» «8»، «عسکرى» «9» و «مهدى» «10» که به ترتیب
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 268
فرزندان یک دیگرند، جملگى زاهدترین و دانشمندترین مردم عهد خود بودند. اینان، پیشوایان دوازدهگانه ما هستند که نه کسى در عبادت خدا بر آنان پیشى گرفت و نه به آنها خواهد پیوست. زهد و فضل آنان در میان موافق و مخالف پر آوازه است و همگان به علم ایشان اعتراف کردهاند و نتوانستهاند، بدان گونه که در دیگران عیبى وجود داشته در ایشان خللى و نقصانى بیابند. «1» خردمند به روشن بینى بنگرد: آیا مىتوان میان این زاهدان، معصوم و دانشمند و کسانى که از محارم پروا ندارند و طاعات را بجاى نمىآورند، قیاس و نسبتى برقرار ساخت؟
3. ولایت
: در مسند احمد بن حنبل آمده است که پیامبر در حالى که دست حسن و حسین را گرفته بود فرمود: «هر که مرا و این دو پسر را و مادر و پدر ایشان را دوست بدارد در قیامت هم رتبه من در بهشت خواهد بود» «2» از حذیفه نقل شده است که پیامبر فرمود: «هر که دوست بدارد به شاخى از یاقوت دست یازد، یاقوتى که خداوند با گفتن کلمه کن آن را موجود ساخته است، على بن ابى طالب را پس از من امیر خود قرار دهد.» «3»
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 269
پیامبر خدا فرمود: «اگر همه مردم على را دوست مىداشتند خداوند جهنم را نمىآفرید» «1» و فرمود: «دوستى على حسنهاى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمىرساند و دشمنى على سیئهاى است که با وجود آن حسنه سودى ندارد.» «2» مردى به سلمان گفت: چرا دوستى تو نسبت به على شدید است؟ پاسخ داد:
شنیدم که پیامبر خدا مىگفت: «هر که على را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر که با او دشمنى کند مرا دشمن گرفته است.» «3» از ابن عمر در کتاب مناقب خطیب خوارزم روایت شده که پیامبر فرمود: «هر که على را دوست بدارد خداوند نماز و روزه و قیام و دعاى او را مىپذیرد، آگاه باشید که هر کس دوستدار على باشد خدایش به هر رگى که در تن دارد، شهرى در بهشت بخشد. آگاه باشید که دوستدار آل محمّد از حساب و میزان و صراط در امان است.
بدانید هر که بر محبت آل محمّد بمیرد من کفیل همنشین ساختن او با پیامبران در بهشت هستم. بدانید که هر که آل محمّد را دشمن بدارد در قیامت میان دو چشمش نوشتهاى خواهد بود که این از رحمت خدا بىبهره است.» «4» روایات در این باب بیش از حد شمار است و آیات قرآن نیز بر این معنا دلالت دارد. خداوند مىفرماید: «بگو بر این رسالت مزدى از شما جز دوست داشتن
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 270
خویشاوندان نمىخواهم.»»
بدین گونه خدا دوستى على و آل او را پاداش رسالت پیامبر قرار داده است. «2» در جمع میان صحاح سته از ابن عباس روایت شده که پیامبر فرمود: «خدا را به سبب نعمتهایى که با آن به شما غذا مىدهد، و از آن رو که شایسته مهر است، دوست بدارید و مرا به دوستى خدا دوست بدارید و خاندانم را به دوستى من» «3» در مناقب خوارزمى از ابو ذر روایت شده که پیامبر فرمود: «هر که در مسأله خلافت پس از من با على ستیزه کند کافر است و با خدا و پیامبر او به جنگ برخاسته است.» «4» همچنین از او، از معاویه بن وحید، به خط قشیرى روایت شده است: «شنیدم پیامبر به على مىفرمود: اى على هر که بر خصومت تو بمیرد، بدون هیچ اهمیتى، یهودى یا مسیحى خواهد مرد.» «5» از او از انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر به على گفت: «هر که با دشمنى تو گمان دوستى مرا دارد، دروغگو است.» «6» از ابو هریره روایت شده است که پیامبر، على، حسن، حسین و فاطمه را دید و فرمود: «من جنگ خواه کسى هستم که با شما بجنگد و سلامت طلب آنکه با شما از در سلامت درآید.» «7»
نهج الحق و کشف الصدق-ترجمه کهنسال، ص: 271
نیز از ابو هریره از ابن عباس نقل شده که پیامبر به على فرمود: «تو در دنیا و آخرت سرورى. هر که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد دوستدار خداوند است. دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداست، واى بر آنکه با تو خصومت ورزد.» «1»